امیرالمؤمنین علی )ع( : زکات زیبایی پاکدامنی است. )میزان الحکمه،ج۲۲۶،۴( گفت این گونی دیگر چیست ؟ به اطرافم نگاهی انداختم چیزی که گونی شکل باشد ندیدم ولی دریک لخظه منظورش رو فهمیدم گفتم خب که چی؟ وقتی فهمید که زود مطلب را گرفته ام دوباره مصمم شد و اینبار طلبکارانه سوال کرد! االن همه این […]

امیرالمؤمنین علی )ع( : زکات زیبایی پاکدامنی است. )میزان
الحکمه،ج۲۲۶،۴(
گفت این گونی دیگر چیست ؟
به اطرافم نگاهی انداختم چیزی که گونی شکل باشد ندیدم ولی دریک لخظه منظورش رو فهمیدم گفتم خب که چی؟
وقتی فهمید که زود مطلب را گرفته ام دوباره مصمم شد و اینبار طلبکارانه سوال کرد! االن همه این لعنتی رو میسوزونن تو تازه
داری به خودت میپیچی؟ چقدر بی فکری تو دختر؟ چطور توو این گرما میتونی تحملش کنی؟ گفتم من اینجوری راحتم تاحاال هم
خیلی احساس راحتی داشته ام وگرنه قبال که نداشتمش انقدر راحت نبودم
در حالیکه از تعجب چشماش گرد شده بود سرشو به عالمت یأس تکون داد و گفت حقم داری حتما یا چاق شدی نمیخوای
اندامت بدفرم به چشم بخوره یا اینکه لباسات کهنه یا اتو نشده هست نمیخوای آبروت بره
میخواستم جوابشو ندم ولی راستش دیدم بدجور به ذوقم خورد اگه جواب ندم مثل بقیه فکر میکنه واقعا حق میگه
همونجا زیپ چادرم رو باز کردم گفتم ببین این لباسای منه و اگه ذره ای چروک یا کهنگی میبینی حق رو به تو میدم بعدش
لبخند زدمو گفتم: تازه ، هشت کیلو هم الغر شدم االن ۵۲ کیلوأم به نظرت چاقم؟
نگاهی انداخت و خندید و گفت نه واال، خوش به حالت من خودمو میکشمو هیچ چی نمیخورم ولی دریغ از یه کیلو کم شدن وزنم
بعد باهمون تعجبش پرسید: خب گیرم که این درست، ولی دلیلت برای اینکار چیه تو که چادری نبودی االن همه روسریهاشونم
ازسرشون برمیدارن ولی تو تازه داری خودتو معذب میکنی ؟
گفتم معذب؟ من کاری به بقیه ندارم ولی من با چادرم عشق میکنم چرا معذب باشم؟
من از اینکه دوست ندارم کسی با نگاههای هوس انگیز نگاهم کند راحتم
از اینکه میبینم همه گرانبهاترین اشیای خودشون رو داخل جعبه گرانقیمتی میذارن و اونو داخل پارچه یا فویلی میپیچن تا از
دست دزدها درامان باشه، ولی اندام خودشون رو که مهمترین و ارزشمندترین شی ء وجودشون هست جلوی همه برای تماشا
میذارن ، تعجب میکنم. و راست گفته اند که زن در حجاب همچون گوهریست در صدف، پس یک زن چرا گوهر وجودی خود را
نباید حفظ کند؟
من ازاینکه بعضیا میگن لختی تمدن است در تعجبم! چرا که اگر لختی تمدن باشد، پس حیوانات از اینگونه انسانها متمدن ترند!
من وقتی میبینم مردی موقع عبور از خیابان با چشمان گرد شده داره زنان کم حجاب یا بی حجاب رو نگاه میکنه وظیفه خودم
میدونم که کاری کنم که به همجنسهای خودم خیانت نشه و حجابم رو رعایت کنم تا همسران اینچنین مردانی در آرامش باشند
چرا که خانمهایی که خودشون رو ویترین خیابونها کرده اند فکر میکنند که چنین وضعیتی خوشایند همه خواهد بود در حالیکه
همین کار به اصطالح ناچیز باعث سلب آسایش و آرامش خیلی از خانواده ها و در نتیجه خرابی آشیانه خودشون و دیگران میشه.
گفت: ولی همسر من خدارو شکر چشم چرون نیست گفتم منظورم همسر شما نبود ولی افراد چشم چران هم کم نیستن مثال
شما خودت اگه حجابتون خدای نکرده مناسب نباشه خانمهای زیادی هستن که نگران همسرانشون میشن من چادرم رو چتری
دربرابر نگاههای هوس آلود اینگونه افراد میبینم
حجاب یعنی:
ح = حیا
ج = جمال حقیقی
ا = ایمان
ب = بندگی
افسانه در این چنددقیقه ای که توی اتوبوس اونم بعده یه سال اتفاقی همو دیده بودیم انقد از چادری شدن من تعجب کرده بود که
به کل یادش رفته بود که زودتر از من قراره پیاده بشه وقتی داشت پیاده میشد خندید و گفت امروز این اتفاق، اتفاق
جالبی برام بود شب برای همسرم و به خصوص دخترم که االن دانشجوست تعریف میکنم حتما. موقع خداحافظی هم
گفت حاللم کن و اینکه حمل بر توهین نشه که گفتم گونی که دور خودت پیچیدی، االن واقعا فهمیدم که چه سرمایه
ای داریم ماخانمها که خودمون بیخبریم ازش چون تابه حال ازاین منظر نگاه نکرده بودم بعد لبخندی زد و گفت باید برم دریچه نگاهمو یه گردگیری حسابی بکنم. بعد هردو زدیم زیر خنده و خانمی که کنارمون سرپا ایستاده بود و همه
حرفامونو شنیده بود خندید و گفت: منم بانظرتون کامال موافقم.
افسانه یکی از دوستان قدیمی منه که دختر خیلی آروم و سربه زیری بود و بعده اینکه دیپلم گرفت ازدواج کرد دورادور باهم در
ارتباط بودیم ولی یه سالی میشد از هم خبر نداشتیم که امروز به صورت اتفاقی من از سرویس جاموندم و مجبور شدم سوار بی
آرتی بشم که همونجا دیدمش و ذوق زده شدم ولی افسانه تا منو با چادر دید تعجب زده شد.
راست گفتن که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست اتفاق امروز هم واقعا اتفاقی نبود
خدایا شکرت

  • نویسنده : یلدا دلبند
  • منبع خبر : صفای خبر