بی شک، بابررسی جزئی، می توان گفت: انقلاب زنان در بطن انقلاب ایران رخ داد. امروز مثل روزهای قبل، آماده شدم تا امورات جاری پرونده هایم را انجام بدهم، خواستم از پارکینگ منزل ،ماشینم را بردارم، وقتی کرکره پارکینگ بالارفت دیدم ، ماشینی جلوی درب پارکینگ پارک کرده است ؛ ازبس شانش من، شماره‌ای هم […]

بی شک، بابررسی جزئی، می توان گفت: انقلاب زنان در بطن انقلاب ایران رخ داد.
امروز مثل روزهای قبل، آماده شدم تا امورات جاری پرونده هایم را انجام بدهم، خواستم از پارکینگ منزل ،ماشینم را بردارم، وقتی کرکره پارکینگ بالارفت دیدم ، ماشینی جلوی درب پارکینگ پارک کرده است ؛ ازبس شانش من، شماره‌ای هم درشیشه ماشین اش نصب نکرده بود تا تماس بگیرم، به هر حال، تصمیم گرفتم بدون فوت وقت از حمل و نقل عمومی (اتوبوس تندرو )استفاده کنم.
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که چادر ،انتخاب اولیه حقیر، در طول زندگی شخصیم بوده و هست.
پرسان پرسان؛ با چادر ،وارد بی آر تی شدم ،اول فکر کردم در کشور همسایه ترکیه هستم؛ چنان متحول و گیج شدم که اصلا ،قابل توصیف نیست؟
زنان و دخترانی با پوششی کاملا آزاد، متعجبم کرد.
این درحالی بودکه من ،مدت زیادی بودکه ازحمل ونقل عمومی استفاده نکرده بودم آن‌ها، چنان به حقیر، نگاه ‌می‌کردند که خجالت می‌کشیدم که کجای من ایرادی داره، واقعا احساس بدی بهم دست داد، مثل اینکه ،گناه نابخشودنی انجام داده باشم؟
متحیرم؛ چادری که به خاطر امنیت انتخاب کرده بودم؛ حال با نگاه های همجنسانم در مدت کوتاهی تبدیل به سرافکندیم شده بود .
نمی دانم چه بگویم
بالاخره،درطول مسیر، صندلی خالی گیرم آمد، با حجب و حیای درونی در آن جای گرفتم ،ولی درونم متلاشی بود و بس
به نظرم تاریخ بارها و بارها تکرار می شود.
قضاوتش به عهده شما سروران عزیز ؟
این یک مشاهده عینی در بحران جنگ روایت ها.